حکایت دکتر و مریض شیاد
۲۲
خرداد
فردی به دکتر مراجعه کرده بود ، در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسه و از دکتر میخواهد که مدارک نظام پزشکی اش را ارائه دهد.
دکتر بازرس را به کناری میکشد و پولی دست بازرس میذاره و میگه: من دکتر واقعی نیستم!
شما این پول رو بگیر بی خیال شو
بازرس که پولو میگیره از در خارج میشه
مریض یقه ی بازرس رو میگیره و اعتراض میکنه
بازرس میگه منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از دکتر قلابی شکایت کنی!!
مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقأ من هم مریض نیستم اومدم که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخصی محل کارم
طنز ها
برای «درک و فهم » ما ساخته شده
اما ما فقط با آنها خندیدیم
قصه ها
برای « بیدار کردن » ما
نوشته شدند ؛
اما تمام عمر
ما برای « خوابیدن »
از آن ها استفاده کردیم ...!
همچنین ببینید:
- ۰ نظر
- ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۶:۱۲
- ۱۸ نمایش